پول کالایی که هنوز تحویل داده نشده یا اجرت کاری که هنوز انجام نشده است، چاشنی، سوپ و آنچه پیش از غذای اصلی بخورند، ویژگی کسی که درآمد خود را پیشاپیش خرج می کند
پول کالایی که هنوز تحویل داده نشده یا اجرت کاری که هنوز انجام نشده است، چاشنی، سوپ و آنچه پیش از غذای اصلی بخورند، ویژگی کسی که درآمد خود را پیشاپیش خرج می کند
جانوری است مانند موش و در زیر بوتۀ بیش میباشد و آن را میخورد، و منه المثل: اعجب من فارهالبیش تتغذی بالسموم و تعیش، فارهالبیش، (منتهی الارب)، گویند گوشت او تریاق بیش است یعنی دفع ضرر بیش میکند، (برهان)، رجوع به مخزن الادویه و ترجمه صیدنۀ بیرونی و مفردات داود ضریر انطاکی ص 91 و تحفۀ حکیم مؤمن و بیش شود
جانوری است مانند موش و در زیر بوتۀ بیش میباشد و آن را میخورد، و منه المثل: اعجب من فارهالبیش تتغذی بالسموم و تعیش، فارهالبیش، (منتهی الارب)، گویند گوشت او تریاق بیش است یعنی دفع ضرر بیش میکند، (برهان)، رجوع به مخزن الادویه و ترجمه صیدنۀ بیرونی و مفردات داود ضریر انطاکی ص 91 و تحفۀ حکیم مؤمن و بیش شود
نام یکی از بخشهای سه گانه شهرستان خوی است که در حومه شهر قرار دارد. موقعیت جغرافیایی این بخش متغیر می باشد قسمتی از دهستانهای اواوغلی و فرورق و رهال جلگه ای و بقیه کوهستانی است بخش حومه از شمال به قره ضیاءالدین و شهرستان ماکو و از جنوب ببخش سلماس واز خاور ب شهرستان مرند و از باختر بمرز ترکیه محدوداست. هوای آن دو قسم است قسمتهای کوهستانی و مرزی سردسیر و قسمتهای داخلی و جلگه ای معتدل و مالاریایی است این بخش از هفت دهستان بشرح زیر بوجود آمده: اواوغلی، ولدیان، رهال، قطور، فرورق، سکمن، الند. از 212 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است. قراء مهم آن: اواوغلی، ولدیان، رهال، قطور، فرورق، الند و زورآباد است. محصولات عمده این بخش عبارتند از: غلات و زردآلو و توتون و پنبه و برنج و حبوبات. شغل اهالی در بخش های کشاورزی زراعت و در کوهستانها گله داری است ولی در همه دهها اغنام و احشام نگاهداری میشود. صادرات این بخش زردآلو و پنبه و روغن و حبوبات و غلات و پشم و توتون است و راههای عمده آن راه شوسۀ ارومیه ماکو خوی مرند به جلفاست و راه نیمه شوسۀ خوی به سیه چشمه و پیراحمد کندی و مرز ترکیه می باشد و علاوه بر این راههادارای راههای ارابه رو به قراء بزرگ نیز هست بخش حومه 10 دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
نام یکی از بخشهای سه گانه شهرستان خوی است که در حومه شهر قرار دارد. موقعیت جغرافیایی این بخش متغیر می باشد قسمتی از دهستانهای اواوغلی و فرورق و رهال جلگه ای و بقیه کوهستانی است بخش حومه از شمال به قره ضیاءالدین و شهرستان ماکو و از جنوب ببخش سلماس واز خاور ب شهرستان مرند و از باختر بمرز ترکیه محدوداست. هوای آن دو قسم است قسمتهای کوهستانی و مرزی سردسیر و قسمتهای داخلی و جلگه ای معتدل و مالاریایی است این بخش از هفت دهستان بشرح زیر بوجود آمده: اواوغلی، ولدیان، رهال، قطور، فرورق، سکمن، الند. از 212 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است. قراء مهم آن: اواوغلی، ولدیان، رهال، قطور، فرورق، الند و زورآباد است. محصولات عمده این بخش عبارتند از: غلات و زردآلو و توتون و پنبه و برنج و حبوبات. شغل اهالی در بخش های کشاورزی زراعت و در کوهستانها گله داری است ولی در همه دهها اغنام و احشام نگاهداری میشود. صادرات این بخش زردآلو و پنبه و روغن و حبوبات و غلات و پشم و توتون است و راههای عمده آن راه شوسۀ ارومیه ماکو خوی مرند به جلفاست و راه نیمه شوسۀ خوی به سیه چشمه و پیراحمد کندی و مرز ترکیه می باشد و علاوه بر این راههادارای راههای ارابه رو به قراء بزرگ نیز هست بخش حومه 10 دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
شهری در نواحی فارس، (یادداشت مؤلف) : سپهداری بگیلان رفت و گرگان ... یکی دیگر به بیشاپور و شیراز یکی دیگر به خوزستان و اهواز، (ویس و رامین)، بشاوور، بشاپور، از اعمال کورۀ شاپورخره، بشاپور را بتازی نویسند و اصل آن بی شاپور است و تخفیف را بی از آن بیفکنده اند و شاپور نویسند، (فارسنامۀابن البلخی چ کمبریج ص 142)، رجوع به شاپور، شاوور وبشاپور شود
شهری در نواحی فارس، (یادداشت مؤلف) : سپهداری بگیلان رفت و گرگان ... یکی دیگر به بیشاپور و شیراز یکی دیگر به خوزستان و اهواز، (ویس و رامین)، بشاوور، بشاپور، از اعمال کورۀ شاپورخره، بشاپور را بتازی نویسند و اصل آن بی شاپور است و تخفیف را بی از آن بیفکنده اند و شاپور نویسند، (فارسنامۀابن البلخی چ کمبریج ص 142)، رجوع به شاپور، شاوور وبشاپور شود
مرکّب از: بیش + مهر، بسیارمهر. با محبت بسیار. با دوستی بسیار. بسیار مهربان. مقابل بسیارکین: چرا بیش کین خواند او را سپهر که هست از دگر خسروان بیش مهر. نظامی
مُرَکَّب اَز: بیش + مهر، بسیارمهر. با محبت بسیار. با دوستی بسیار. بسیار مهربان. مقابل بسیارکین: چرا بیش کین خواند او را سپهر که هست از دگر خسروان بیش مهر. نظامی
با ریشه بسیار. بزرگ بیخ. راسی. راسیه. اصیل کلان بیخ. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دارای چندین ریشه. (ناظم الاطباء) : درختی هر کدام بیخ آورتر و راسخ تر به ساعتی قلع توان کرد. (سندبادنامه ص 119). از غزارت و غلبۀ آن سنگ گران بگرداند و درخت بیخ آور بکند. (ترجمه تاریخ یمینی). - کوه بیخ آور، جبلی راسخ. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ، عشقه و لبلاب. (ناظم الاطباء)
با ریشه بسیار. بزرگ بیخ. راسی. راسیه. اصیل کلان بیخ. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دارای چندین ریشه. (ناظم الاطباء) : درختی هر کدام بیخ آورتر و راسخ تر به ساعتی قلع توان کرد. (سندبادنامه ص 119). از غزارت و غلبۀ آن سنگ گران بگرداند و درخت بیخ آور بکند. (ترجمه تاریخ یمینی). - کوه بیخ آور، جبلی راسخ. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ، عشقه و لبلاب. (ناظم الاطباء)
دهی از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه واقع در 32 هزارگزی شمال خاوری کدکن. سر راه مالرو عمومی کدکن. دامنه - معتدل، دارای 119 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و بنشن و تریاک است. شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی و راه آن مالرو می باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه واقع در 32 هزارگزی شمال خاوری کدکن. سر راه مالرو عمومی کدکن. دامنه - معتدل، دارای 119 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و بنشن و تریاک است. شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی و راه آن مالرو می باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
از تلقاء نفس، پیش خود برپاو خود برپا: خودسر و خودرأی. گویند اینهمه پیش خودبرپا مباش بسر خواهی افتاد. (آنندراج) : یار باید پند ناصح نشنود سرو بالا پیش خود بر پای باش. نعیمی گیلانی. خودستا و خودپسند و خودسر و خودرا مشو نیستی گر بندۀ خود پیش خود برپا مشو. تأثیر. بگذر از آئینه محو آن قد رعنا مباش التفاتی هم بما کن پیش خود برپا مباش. محمدسعید اشرف
از تلقاء نفس، پیش خود برپاو خود برپا: خودسر و خودرأی. گویند اینهمه پیش خودبرپا مباش بسر خواهی افتاد. (آنندراج) : یار باید پند ناصح نشنود سرو بالا پیش خود بر پای باش. نعیمی گیلانی. خودستا و خودپسند و خودسر و خودرا مشو نیستی گر بندۀ خود پیش خود برپا مشو. تأثیر. بگذر از آئینه محو آن قد رعنا مباش التفاتی هم بما کن پیش خود برپا مباش. محمدسعید اشرف
بیماری خنازیر، سراجه، (ناظم الاطباء)، خنازیر بود که بر اندام مردم برآید، (فرهنگ جهانگیری)، نام مرضی و علتی است که به عربی خنازیر گویند، (آنندراج) (برهان)
بیماری خنازیر، سراجه، (ناظم الاطباء)، خنازیر بود که بر اندام مردم برآید، (فرهنگ جهانگیری)، نام مرضی و علتی است که به عربی خنازیر گویند، (آنندراج) (برهان)
حوزۀ میان همدان و ساوه. از بلوکات همدان. عده قری 34. مساحت 21 فرسنگ، دارای 3904 تن سکنه. مرکز رزن. حد شمالی آن درجزین و حد شرقی وفس و عاشقلو و حد جنوبی قره چای و غربی بلوک درجزین است. نام یکی از دهستانهای بخش رزن شهرستان همدان. این دهستان در جنوب خاوری بخش و شمال رود خانه قره چای واقع شده و محدودست: از شمال بدهستان درجزین. از جنوب برود خانه قره چای. از خاور به بخش نوبران شهرستان ساوه و از باختر بدهستان درجزین. قسمت شمال دهستان کوهستانی است و جنوب آن به رود خانه قره چای میرسد و دشت است. هوای دهستان معتدل و آب آن از چشمه و محصول عمده آن غلات دیم و لبنیات است. معاش سکنه بیشتر از محصولات دامی تأمین میگردد. راه فرعی کاروانسرای معروف به راه اصفهان از رزن به نوبران از شمال دهستان و راه عمومی فامینین به نوبران تقریباً از جنوب آن میگذرد و خط تلفنی همدان به ساوه نیز کنار راه عمومی فامینین کشیده شده است. این دهستان از 28 آبادی کوچک تشکیل شده سکنۀ آن در حدود 4000 نفر و قراء مهم آن بشرح زیر است: ده روان، زرق، پاوان، قمیشانه، صادقلو، چپقلو. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
حوزۀ میان همدان و ساوه. از بلوکات همدان. عده قری 34. مساحت 21 فرسنگ، دارای 3904 تن سکنه. مرکز رزن. حد شمالی آن درجزین و حد شرقی وفس و عاشقلو و حد جنوبی قره چای و غربی بلوک درجزین است. نام یکی از دهستانهای بخش رزن شهرستان همدان. این دهستان در جنوب خاوری بخش و شمال رود خانه قره چای واقع شده و محدودست: از شمال بدهستان درجزین. از جنوب برود خانه قره چای. از خاور به بخش نوبران شهرستان ساوه و از باختر بدهستان درجزین. قسمت شمال دهستان کوهستانی است و جنوب آن به رود خانه قره چای میرسد و دشت است. هوای دهستان معتدل و آب آن از چشمه و محصول عمده آن غلات دیم و لبنیات است. معاش سکنه بیشتر از محصولات دامی تأمین میگردد. راه فرعی کاروانسرای معروف به راه اصفهان از رزن به نوبران از شمال دهستان و راه عمومی فامینین به نوبران تقریباً از جنوب آن میگذرد و خط تلفنی همدان به ساوه نیز کنار راه عمومی فامینین کشیده شده است. این دهستان از 28 آبادی کوچک تشکیل شده سکنۀ آن در حدود 4000 نفر و قراء مهم آن بشرح زیر است: ده روان، زرق، پاوان، قمیشانه، صادقلو، چپقلو. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
ریش آورنده. ملتحی. ملتهی. ملحی. (دهار). بزرگ لحیه. بلمه. (یادداشت مؤلف). لحیانی. (دهار) (السامی فی الاسامی). - ریش آور شدن، به حد بلوغ رسیدن. به سن ریش درآوردن رسیدن: ولید بن مغیره را پسری بود نام او عماره و بزرگ و ریش آور شده. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی)
ریش آورنده. ملتحی. ملتهی. ملحی. (دهار). بزرگ لحیه. بلمه. (یادداشت مؤلف). لحیانی. (دهار) (السامی فی الاسامی). - ریش آور شدن، به حد بلوغ رسیدن. به سن ریش درآوردن رسیدن: ولید بن مغیره را پسری بود نام او عماره و بزرگ و ریش آور شده. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی)
طعامی که اول بار بر سفره خورند طعامی اندک که بر سبیل چاشنی خورند: جهان پیش خورد جوانیت باد، فزون از همه زندگانیت بادخ (نظامی)، قسمتی از مزد یا اجرت یا سهم محصول که پیش از موعد گرفته و صرف کرده باشند، پیشکی وسلم فروخته غله نارسیده و میوه ناپخته وامثال آن که پیشتر فروشند: گفتا (گفت که) فردا دهمت من سه بوس فرخی، امید به از پیش خورد. (فرخی)
طعامی که اول بار بر سفره خورند طعامی اندک که بر سبیل چاشنی خورند: جهان پیش خورد جوانیت باد، فزون از همه زندگانیت بادخ (نظامی)، قسمتی از مزد یا اجرت یا سهم محصول که پیش از موعد گرفته و صرف کرده باشند، پیشکی وسلم فروخته غله نارسیده و میوه ناپخته وامثال آن که پیشتر فروشند: گفتا (گفت که) فردا دهمت من سه بوس فرخی، امید به از پیش خورد. (فرخی)